هومان ، شیرین ترین فصل زندگی عاشقانه مامان و بابا

آخ جووون سفر

پسر قشنگم، الان که اینا رو برات مینویسم یه ربع به هفته، روز منجشنبه، مورخ 24 خرداد 95 هست و کتلتا رو گازه در حال سرخ شدن، شما و بابایی هم هنوز در خواب خوش بسر میبرین. من و بابا عادت داریم تو راه سفر کتلت بخوریم با کلیه مخلفاتش، از جمله گوجه و کاهو و خیارشور. این سری هم همینکار انجام میدم، امروز به سمت تهران حرکت میکنیم و شب رو خونه عزیزجون و آقا جون میمونیم، فردا شبش که جمعه باشه پرواز داریم به سمت فرودگاه ازمیر و بعد ازون یه مسافتی رو با اتوبوس طی میکنیم تا به بدروم هتل ریکسوس پریمیوم برسیم. این دومین سفر خارجی شماس. درست 12 ماه پیش 3 نفری رفته بودیم کوش آداسی هتل پاین بی، خیلی بمون خوش گدشته بود، شما فقط 10 ماه داشتی، ولی واقعا پسر خو...
27 خرداد 1395

سخنوریهای اقا هومان

پسر کوچولوی خوبم، این روزا خیلی سخنور شدی، خیلی کنجکاوی همه چی رو یاد بگیری، کلمات رو بعد از من تکرار میکنی، و از همه بهتر اینکه خیلی به کتاب خوندن علاقمندی، البته کتاب داستان دوست نداری، ولی دوست داری تصویرهاش رو ببینی و من برات بگم اونا چین و چه کاربردی دارن، شما هم با دقت با چشمای کاملا باز بم توجه میکنی و گوش میدی.یکی از کتابای مورد علاقت فرهنگ تصویری من هست که عکسش رو برات گذاشتم، تو این کتاب کلی عکس های جالب هست، هرچی که فکرش رو بکنی داره، یه جورچین اهنربایی اشپزخونه هم داری باش کلی آشپزی میکنی ، مثلا نیمرو درست میکنی یا کیک میدری و میدی به من و باباجون مشتری همیشگیت که بخوریمشون. آناتومی بدن رو هم که در حد اطلاعات مامان کامل بلد ...
4 خرداد 1395
1